زندگی و هنر

گرافیک ، موسیقی و سینما

زندگی و هنر

گرافیک ، موسیقی و سینما

به پشت سر نگاه نکن

 

کتاب دوست بسیار عزیزم آرام روانشاد با نام  
« به پشت سر نگاه نکن » بتازگی از زیر چاب درآمده است . این روزها مشغول خواندن این کتاب هستم هر چه جلوتر می روم خاطرات گذشته بیشتر برایم زنده می شود ...  
دفترچه کوچکم را کنارم گذاشته ام چون جملات بسیار زیبایی در آن است که آن ها را می نویسم . آرام جان ، خسته نباشی . بی صبرانه منتظر چاپ کتاب بعدیت هستم و موفقیت روزافزونت را از پروردگار مهربان خواستارم .


حتما این کتاب را بگیرید و بخوانید .

 

دشمن مردم و جانی دپ ( Public Enemies and johnny Depp )

 

 

فیلم جدید جانی دپ از کارگردان « مایکل مان » ( Public enemies ) – ماجرای جان دیلینجر ، گنگستر دهه 1930 آمریکا را که در فرهنگ عامه شهرتی افسانه ای داشت ، بازگو می کند .
دشمنان مردم فیلمی در ژانر درام ، جنایی می باشد که از رمان « دشمنان مردم » عظیم ترین موج جنایت و تولد اف بی آی اثر برایان بورو اقتباس شده است . این فیلم اولین همکاری مایکل مان و جانی دپ می باشد و ماریون کوتیار بازیگر برنده اسکار 2007 به خاطر فیلم ( زندگی شیرین ) در این فیلم نقش دوست دختر جان دیلینجر را بازی می کند . 

  

 

جانی دپ و ماریون کوتی یار در مراسم افتتاحیه فیلم در لندن  

 

در فیلم دشمنان مردم جانی دپ نقش جان دیلینجر تبهکار مسلح دهه 1930 آمریکا را بازی می کند که به خاطر سرقت های مسلحانه از بانک ها به شهرت رسید و به خاطر گشاده دستی ، کمک به بی نوایان ، و بی باکی و فرار مداومش از چنگ پلیس ، در افکار عمومی محبوبیت پیدا کرد .

جانی دپ در مراسم افتتاح فیلم در لندن می گوید دیلینجر دشمن شماره یک مردم لقب گرفته بود ،‌ولی خود او دیلینجر را دشمن مردم نمی داند بلکه به نظر او دیلینجر یک رابین هود برای دهه 1930 است . 

 

 بیوگرافی جانی دپ    

 

   

 سایت جانی دپ 1

  وب سایت جانی دپ

 

    

گالری عکس جانی دپ 1 

 

 

گالری عکس جانی دپ 2   

 

 

 

متولد ۹ ژوئن ۱۹۶۳ در اونزبورو واقع در کنتاکی امریکا
قد:۱۷۰ سانتی متر
وزن : 70 کیلوگرم
مو : قهوه ای – معمولا ژولیده
چشمها : قهوه ای
اسم مستعار:اقای بوگندو (البته به انتخاب خودش)
مشاغل: کار در پمپ بنزین- فروشنده لوازم تحریر – موزیسین – بازیگر
پدر: مهندس
مادر:پیشخدمت
برادر : دنی
خواهر : کریستی و دبی
مادرش اصالت قبیله ی سرخپوستیcherokee داره. در واقع مادربزرگ مادرش سرخپوست اصیل بوده و از طرف پدرش هم اصالتهای cherokee و ژرمن/ ایرلندی / فرانسوی داره . در واقع Depp یه فامیلی فرانسویه. جانی در Owensboro, Kentucky به دنیا اومده.
پدرش ( جان کریستوفر دپ اول ) و مادرش ( بتی سو پالمر ) اسمش رو جان کریستوفر دپ دوم گذاشتند
جانی در دوران کودکی بچه خوش شانسی نبود و با رنج تنهایی و خانه به دوشی دست و پنجه نرم کرد. در کنار تحصیل به کار در مزرعه تنباکوی پدر بزرگش که او را بسیار دوست میداشت مشغول شد و زمانی که در 8 سالگی خبر مرگ پدرش را شنید دچا ضربه روحی شدیدی شد یک شوک ناخواسته که چندی بعد او را به سوی سیگار مشروبات الکلی و مواد مخدر کشاند تلاش خواهران برادر و مادر جانی برای برگرداندن او به زندگی طبیعی مؤثر نیفتاد و پسرک کاملا غرق در فساد شد.
جانی پس از مدتی خسته از اسباب کشی های پیاپی خانواده و ۳۰ بار در عرض ۱۰ سال تغیر محل زندگی٬ به زادگاهش بازگشت و در کلیسای عمویش اقامت گزید در این کلیسا بود که با شنیدن سرود زیبایی" آوماریا " دریافت که تنها تسکین دهنده روح و فکر از هم گسسته اش موسیقی است . او موسیقی را با نواختن گیتاری که مادرش برای تولد ۱۲ سالگی اش خریده بود ٬ شروع کرد و پس از تمرینات پیاپی و شبانه روزی و بدون استخدام معلم بالاخره به یک نوازنده چیره دست گیتار تبدیل شد .
جانی در ۱۵ سالگی از مدرسه اخراج شد و به لس انجلس مهاجرت کرد و تا بیست سالگی که با لوری آن الیسون ازدواج نکرده بود شغلهایی نظیر کارگری در پمپ بنزین و فروش مداد را هم تجربه کرد اما پس از ازدواج از طریق همسرش با نیکلاس کیج آشنا شد و کیج که به شخصیت خجالتی و با استعداد جانی علاقمند شده بود مقدمات حضور وی برای بازی در فیلم کابوس در خیابان الم را فراهم کرد. او در این کار نقش دوست قهرمان اصلی داستان را ایفا کرد که البته همان اوایل فیلم توسط "فران گرگور" شخصیت وحشتناک و قاتل فیلم تکه و پاره شد!
جانی پس از جدایی از همسرش در شرایط مالی بدی به سر می برد و به همین جهت برای مدتی در منزل نیکلاس کیج زندگی کرد که البته با روی غلطک افتادن مسیر زندگیش در بازیگری رفته رفته روزگار به او روی خوش نشان داد و بالاخره جانی توانست روی پای خودش با ایستد .

 


علائق جانی دپ

رنگ مورد علاقه جانی : سیاه و بنفش
فیلم مورد علاقه جانی: Withnail با شرکت Richard E. Grant گرچه جانی گفته که علاقه ی زیادی به تماشای فیلمها نداره.
فیلمها ی مورد علاقه ش که خودش در آنها نقش داشته :‌ ادوود ٬ ادوارد دست قیچی و البته دزدان دریایی کاراییب
نقشی که بیشتر از همه به آن علاقه داره  : کاپیتان جک اسپرو
نویسنده ی مورد علاقه جانی : ادگار آلن پو
سرگرمی جانی :‌ بازی کردن با بچه هاش و قدم زدن نزدیک خونه ش در فرانسه و گیتار زدن ( یه جایی خوندم که وقتی کنار دریا هستن با بچه هاش قلعه ی شنی میسازن بعد که تموم شد لی لی رز میپره روی قلعه و خرابش میکنه بعدش همه شون هر و کر میخندن!)
ادکلن مورد علاقه : drakar noirوjump joop و برای پیچیدن سیگارهاش از کاغذهایی با اسانس licor استفاده میکنه.
غذای مورد علاقه :پودینگ شکلاتی ( یه چیزی تو مایه های فرنی شکلاتی) و کافه شاپ مورد علاقه ش هم یه کافه ی کوچیک نزدیک خونه ش در جنوب فرانسه س.
ماشین جانی دپ:‌ پورشه ی سبز کروکی و یه تراک هم داره و یه شورلت
نوع موسیقی مورد علاقه : راک اند رول
خوانندگان و نوازندگان مورد علاقه : Dylan, Keith Richards Bobو Johnny Cash و Tom Petty .
ترانه مورد علاقه ی جانی :‌forever young از باب دیلان
گروه موسیقی مورد علاقه : یه گروه کولی به نام Taraf de haidouks و گروه های TheKiss, Alice Cooper, Rolling Stones, Peter Frampton
اعتقاد به خدا :
جانی دپ گفته که به :« من به یه چیزی اعتقاد دارم . اگه بشه بهش گفت خدا. نمیدونم. ولی قدرتی وجود داره که تمام سرنوشت ما رو رقم میزنه . قدرتی تعیین کرده که من اینجا باشم ٬ کارهایی که انجام دادم و میدم رو اونه که تعیین میکنه. البته ممکنه ما نتونیم کاملا درکش کنیم. هر کدوممون یه تصوری ازش داریم . منم تصورات خاص خودمو داشتم و دارم . کوچولو که بودم فکر میکردم خدا یه پیرمرد عاقل و باهوشه با ریش سفید که روی ابرهای سفید و تپلی نشسته ولی حالا در این زمان خدا رو در تمام موجودات هستی می بینم ٬ هوا٬ درختان ٬ آدمها٬ تمام مخلوقات واسه من نشانه ای از خدا هستن. من به کلیسا نمیرم و اعتقاد به مذهب خاصی ندارم . شاید این مساله برمیگرده به دوران کودکی من. عموی من کشیش بود و همیشه برامون در مورد جهنم و عذاب حرف میزد. ولی من دلم میخواد به خدا اعتقاد داشته باشم و در واقع فکر میکنم که این اعتقاد رو دارم. »
ازدواج :
جانی دپ در سال ۱۹۸۳ با لوری آنی الیسن ازدواج کرد و دو سال بعد از هم جدا شدند. او هم اکنون همسر ونسا پارادیس خواننده و بازیگر فرانسوی می باشد که صاحب دو فرزند نیز می باشد.
دخترش که لیلی رز ملودی دپ نام دارد از ازدواج با ونسا پارادیس که در ۲۷ می ۱۹۹۹ متولد شد. 

 

 کوتاه و گویا از جانی دپ:
در سال ۱۹۹۵ توسط مجله امپایر به عنوان یکی از صد ستاره جذاب تاریخ سینما انتخاب شد.

در سال ۱۹۹۵ به عنوان جذاب ترین ستاره مرد سینما انتخاب شد.

او می خواست بعضی از دندان هایش برای فیلم "دزدان دریایی کارائیب" (۲۰۰۳) رو کش طلا بشوند. ولی می دانست که کارگردانان با این موضوع موافقت نخواهند کرد. بنابراین رفت و تعدادی بیشتر از آنچه باید را روکش کرد. سپس دندانهایش را به کارگردانها نشان داد و آنها از او خواستند تعدادی از روکش ها را در آورد. بنابراین جانی دپ تعدادی از روکش ها را در آورد.

در سال ۲۰۰۳ در مجله people به عنوان جذابترین مرد زنده انتخاب شد.

تمام صحنه هایش در فیلم "روزی روزگاری در مکزیک" (۲۰۰۳) را در ۹ فیلم روز فیلمبرداری کرد ولی بعد از اینکه کار تمام شد نمی خواست آنجا را ترک کند. بنابراین به رابرت رودریگوئز پیشنهاد کرد که یک نقش کوچک (در صحنه ای که آنتونیو باندراس در کلیسا با کشیش حرف می زند) بازی کند و از تاثیر مارلون براندو بر روی خود در این نقش استفاده کند.


ژانویه ۹۹ به علت درگیری با یک خبرنگار پاپاراتزی مقابل رستورانی دستگیر می شود.

در آلبوم راکی از گروه موسیقی انگلیسی اُآسیس نوازنده گیتار لیداسلاید در تراک fade in out بود. زیرا نوازنده گیتار لید گروه در اثر زیاده روی در نوشیدن مشروب قادر به اجرای برنامه نبود بنابراین از رفیق صمیمی اش دپ دعوت به همکاری نمود.

به خاطر تخریب یک آپارتمان در نیویورک در سال ۹۴ دستگیر شد.

در گروهی به نام the kids نوازنده گیتار بود.

به خاطر لباس های جین پاره ای که می پوشد معروف است.

به گفته خودش یکی از بزرگترین اشتباهاتش بازی در فیلم "به دنبال ناکجا آباد" بوده.

رابرت دنیرو در مورد او گفته: بدون جانی سینما یه چیزی کم داشت.

جمله های معروف:

تا ۲۷ می ۱۹۹۹ هر آنچه که انجام داده بودم یک جور خیال باطل بوده، بودن بدون زندگی کردن و سرانجام تولد دخترم به من زندگی بخشید.

آمریکا گنگ است. مثل یه توله سگ گنگ و لال که دندان های بزرگی دارد و می تواند گازت بگیرد و به تو صدمه بزند. دختر من چهار سالش است و پسرم یک سال دارد. دوست دارم آنها آمریکا را مثل یک اسباب بازی شکسته ببینند. دلم می خواهد آن را بررسی کنند این ور و آن ورش کنند و بعد هم ترکش کنند و بروند.

صادقانه بگویم من جایزه را موثر می دانم. ولی جوایز برای من به این اندازه ارزش ندارند که یک پسر بچه ده ساله را ببینم که می گوید من عاشق کاپیتان جک اسپارو هستم... این برای من جادویی و سحرانگیز است



با شرلین فین، جنیفر گری و وایونا رایدر نامزد بوده.

وقتی با واینونا رایدر سر صحنه فیلم ادوارد دست قیچی نامزد می کند winona forever را روی شانه اش خالکوبی می کند و پس از جدایی n و a را حذف کرده و جمله واینونا برای همیشه به wino forever تبدیل می شود.

جوایز مهم:
نامزد دریافت جایزه اسکار در سال ۲۰۰۰ برای فیلم " Finding neverland " به عنوان بهترین بازیگر نقش اول.

نامزد دریافت جایزه اسکار در سال ۲۰۰۴ برای فیلم "دزدان دریایی کارائیب" به عنوان بهترین بازیگر نقش اول.

دریافت جایزه امپایر (انگلستان) در سال ۲۰۰۴ برای فیلم "دزدان دریایی کارائیب"

نامزد دریافت کایزه گلدن گلوب در سال ۲۰۰۵ برای فیلم "Finding neverland "

نامزد دریافت جایزه گلدن گلوب در سال ۱۹۹۵ برای فیلم "اد وود" به عنوان بازیگر.

لازم به ذکر است که فیلم "دزدان دریایی کارائیب: نفرین مروارید سیاه" (۲۰۰۳) با فروش ۶۵۳۲۰۰۰۰۰ دلار پرفروش ترین فیلم جانی بوده که دستمزد او هم ۱۰۰۰۰۰۰۰ دلار بود.  
 فستیوال فیلم باماهاس در سال 2009 جایزه یک عمر فعالیت سینمایی را به جانی دپ اهداء کرد . ( جانی دپ در کنار سر شون کانری )  
 

لعنتی های بی آبرو

مدت ها بود که آنقدر درگیر کارهای مختلف بودم بطوری که حتی فرصت دیدن فیلم را نداشتم اما دیروز فیلمی بدستم رسید که نتوانستم دیدن آن را هم یک روز به عقب بیندازم . در مورد فیلم لعنتی های بی آبرو بسیار شنیده بودم اما هر چه دنبالش می گشتم کیفیت خوبی از آن به دستم نمی رسید با پیدا کردن نسخه خوب این فیلم به محض اینکه به خانه رسیدم فیلم را مشاهده کردم .


فیلمی جالب ولی پر از صحنه های خشنونت بار . 
 ( حتما این فیلم را ببینید )  
 

  فیلم لعنتی های بی آبرو ( حروم زاده های بی آبرو ) Inglourious Basterds

Inglourious Basterds

عنوان فارسی: لعنتی های بی آبرو

محصول سال: 2009

کارگردان: کوئنتین تارانتینو   

ژانر: جنگی ، جنایی ، اکشن

با هنرمندی:

براد پیت

دایان کروگر

الی راث

عنوان “لعنتی های بی آبرو” از فیلمی به نام Inglorious Bastards به کارگردانی Enzo  Castellari  ایتالیایی در سال ۱۹۸۷ برگرفته شده است. مدت زمان فیلم ۱۴۹ دقیقه است و با بودجه ایی ۷۰ میلیون دلاری ساخته شده.

 

تارانتینو در «لعنتی‌های بی‌آبرو» می‌کوشد تا نگاه عصیانگر و سبک قاعده گریز خود را در فیلمی جنگی حفظ کند؛ نتیجه فیلمی ا‌ست متفاوت از همه آثاری که تاکنون درباره جنگ جهانی دوم ساخته شده است. پیداست که برای فیلمسازی چون تارانتینو، وفاداری به واقعیت تا چه اندازه بی‌اهمیت بوده و در عوض میدان دادن به سلایق شخصی تا چه اندازه مهم! چنان که خودش هم «لعنتی‌های بی‌آبرو» را یک وسترن اسپاگتی خوانده که ماجراهایش در زمان جنگ جهانی دوم رخ می‌دهد


خشونت تکان‌دهنده آثار تارانتینو در اینجا هم قابل مشاهده است؛ به خصوص اینکه این بار با یک گروه خشن سروکار داریم که ابایی از هیچ کاری ندارند از جمله اینکه با چوب بیس‌بال جهنم را بر سر یک افسر نازی نازل می‌کنند.



در «لعنتی‌های بی‌آبرو» هم شاهد 2 حکایت هستیم؛   حکایت ستوان لئوتنت آلدورین (بردپیت) و گروه سرباز‌های لعنتی‌اش و حکایت شوسانا دریفوس (ملانی لورانت) زن سینماداری که می‌خواهد انتقام بستگانش را بگیرد. ستوان آلدورین می‌خواهد یک گروه سرباز تشکیل دهد که آمادگی انجام ماموریتی غیرممکن را داشته باشند؛ سربازانی که در کمال شقاوت عمل کنند و ابایی از جان فشانی نداشته باشند. این در حالی است که در فرانسه تحت اشغال آلمان، شوسانا  دریفوس که شاهد قتل خانواده‌اش توسط افسری نازل است، به پاریس می‌گریزد و هویتی جعلی اختیار می‌کند. شوسانا سینمایی را اداره می‌کند اما حس انتقام همه وجودش را به تسخیردرآورده



فیلم تصویر وفادارانه و اسنادی از دوران خود نمی‌دهد، دست‌کم به نظر می‌رسد که چنین مسئله‌ای دغدغه‌ی اصلی تارانتینو نبوده است. رگه‌هایی از واقعیت را می‌توان در «لعنتی‌های بی‌آبرو» مشاهده کرد اما همه‌ی سکانس‌ها گویی با اغراق‌های تارانتینویی رنگ‌آمیزی شده‌اند. تعدد شخصیت‌ها و زیرداستان‌ها از سویی به تنوع فضای فیلم یاری رسانده ولی به اعتقاد برخی، این مسئله به آشفتگی اثر دامن زده است.


در میان انبوه اظهارنظرها درباره‌ی «لعنتی‌های بی‌آبرو»

آن تامسن منتقد گفته است : «‌‌لعنتی‌ها...  سرگرم‌کننده، جذاب و دلنشین است اما اجازه‌ی همذات‌پنداری با کاراکترهایش را نمی‌دهد. تارانتینو مجبورتان می‌کند مدام از دور آنها را نظاره کنید و به همین دلیل فیلم نمی‌تواند تماشاگر را از نظر احساسی با خود درگیر کند.

او اندیشه‌ای جز گرفتن انتقام از کسانی که خانواده‌اش را به قتل رسانده‌اند ندارد. دست تقدیر باعث می‌شود که ستوان آلدورین  و جوخه‌اش سر از سینمای شوسانا  در بیاورند....
آلدورین با بازی متفاوت بردپیت و با آن لهجه غلیظ تگزاسی و با شتاب حرف زدنش، پرسونای آشنای آثار تارانتینو را تداعی می‌کند. مردی خشن که همواره حسی از طنز را در کلماتی که ادا می‌کند به همراه دارد. کسی که خیلی وقت‌ها با حرف‌های عجیبش می‌خواهد طرف مقابل را مجاب کند. شوسانا هم امتداد بخش حضور شیر زنان در آثار تارانتینوست؛ علاقه‌ای که مشخصا از «بیل رابکش» نمایان شد و نسخه‌‌های مختلفی از آن را در آثار بعدی تارانتینو به‌بار نشست. کریستوفر والتز در نقش سرهنگ نازی درخشان است و بار دیگر تخصص کارگردان را در باورپذیرکردن شخصیت‌های منفی نشان می‌دهد 
تارانتینو در آخرین اثرش، باز یکی از علایق دیرینه خود در داستان‌گویی را لحاظ کرده است؛ اینکه داستان‌هایی به ظاهر بی‌ربط را کنار یکدیگر تعریف کند و بعد آنها را به یکدیگر پیوند بزند. قاعده تارانتینویی می‌گوید این پیوند الزاما قرار نیست خیلی منطقی  و حساب شده باشد

تو تنها نیستی .

  YOU ARE NOT ALONE

جنگ ویتنام بود و سربازای آمریکایی وقتی داشتن از جنگلی عبور می کردن یکی از سربازها داخل باطلاقی افتاد. . .همینطور که داشت دست و پا میزد و فرو میرفت دوستش به فرمانده گفت: قربان اجازه بدین برم نجاتش بدم. فرمانده گفت: هیچ فایده ای نداره سرباز. هم خودتو زخمی می کنی و هم نمیتونی کمکی به اون بکنی. . .ولی دوستش طاقت نیاورد و خودش رو به دوستش رسوند و با 1000 زحمت اونو بیرون آورد. . .اونارو به بیمارستان رسوندن. سرباز زخمی شده بود  و دوستش هم مرده بود. فرمانده به سرباز گفت: دیدی سرباز. من که گفتم هیچ فایده ای نداره! سرباز با لبخند گفت: چرا فرمانده. خیلی هم فایده داشت. فرمانده با تعجب پرسید: چطور؟ سرباز گفت: وقتی خودم رو بهش رسوندم هنوز زنده بود و به من گفت: میدونستم که منو تو هیچ شرایطی تنها نمیذاری.